پیشوند و پسوند
پیشوندها و پسوندها واژکهایی هستند که در اول یا آخر واژهها ميآیند. و مفهوم جدیدی به آنها ميبخشند و در برخی موارد طبقه دستوری آنها را عوض ميکنند.
پیشوندهای معروف و کاربردهاي مهم آنها:
 ب –
 1- ب + اسم: صفت. بخرد: خردمند 
2- ب + اسم: قید. بسرعت: سریع 
3- ب + اسم:  اسم مرکب. بدست: وجب 
4- ب + حاصل مصدر: قید. بزودی: سریعا 
با: بر سر اسم ميآید و صفت مرکب ميسازد. (با هنر: هنرمند)
باز: به معنی دوباره و از نو است و یا معنی کلمه را موکد می کند. 
باز آمدن (مصدر – فعل) بازگشت (بن ماضی) بازپرس (بن مضارع)
بر: 
در اول اسم ميآید و صفت ميسازد. بر کنار 
در اول فعل: برداشتن – برداشت (بن ماضی) برانداز (بن مضارع)
بی: پیشوند نفی است و بر سر کلمههاي زیر ميآید و صفت ميسازد. 
1- در اول اسم: بیادب 
2- در اول بن فعل: بیتاب 
3- در اول ضمیر: بیخود
4- در اول ترکیبات و صفی: بیهمهچیز
در:
در اول فعل: درآمدن 
در اول بن ماضی: درآمد 
در اول بن مضارع: درگذر
فر: این پیشوند در چند کلمه قدیم مانند ”فر خجسته ” و چند اصطلاح جدید فرآورده و فرآیند دیده ميشود. 
فرا:
1- در اول فعل: فراگرفتن
2- در اول بن مضارع: فراخور
3- در اول ضمیر مبهم: فراهم 
فراز: در اول فعل فعل ميآید: فراز آوردن
فرو:
1- در اول فعل: فروبردن
2- در اول بن فعل: فروکش 
3- در اول اسم: فرومایه 
لا: حرف نفی عربی است و در فارسی پیشوند است: لاعلاج، لاکردار 
ن: پیشوند نفی است و در موارد زیر بهکار ميرود.
1- بر سر صفت: نسنجیده 
 2- بر سر اسم: نستوه (صفت) 
3- بر سر بن فعل، اسم یا صفت ميسازد: نترس 
4- در وسط صفتهای بیانی مرکب: خدانشناس 
نا: پیشوند نفی است و در موارد زیر بهکار ميرود. 
1- بر سر اسم: ناکام (صفت) 
2- بر سر صفت: نادرست  
3- در وسط صفتهای بیانی: حقناشناس 
4- در اول بن مضارع: ناشناس 
5- در اول بن ماضی: ناشایست 
6- در اول مصدر: نادیدن 
7- در صفتهایی که بر خویشاوندی ناتنی دلالت ميکنند. (ناپدری، نامادری)
وا: در موارد زیر بهکار ميرود:
1- در اول فعل: واخواستن 
2- در اول بن ماضی: واخواست
3- در اول بن مضارع: وادار 
4- در اول اسم: واپس 
5- در اول صفت مفعولی: وارفته 
ور: در موارد زیر بهکار ميرود:
1- در اول فعل: وررفتن
2- در اول بن ماضی:ورشکست
3- در اول بن مضارع: ورانداز
4- در اول اسم: وردست
5-در اول صفت: ورپریده
هم: بهمعنی مصاحبت و همراهی در موارد زیر ميآید.
1- در اول اسم: همکار
 2-در اول بن ماضی: همنشست
3- در اول بن مضارع: همنشین
4- در اول صفتهای اشاره: همین
5- در اول ضمیر مبهم: همدیگر
6- در اول پسوند: همسان
7- در اول حرف اضافه: همچون
پسوندهاي معروف و کاربردهاي مهم آنها:
ا: در موارد ذیل بهکار ميرود.
1- برای مبالغه و تاکید و کثرت: خوشا، خرما
2- با صفت، اسم ميسازد: پهنا
3- در آخر بن مضارع، صفت فاعلی ميسازد: دانا
4- در آخر بن مضارع صفت لیاقت یا مفعولی ميسازد: خوانا (لیاقت)،   رها(مفعولی)
5- در آخر فعل دعا: بادا
ار: در سه مورد بهکار ميرود:
1- با بن ماضی، اسم مصدر ميسازد: دیدار
2- با بن ماضی و مضارع، صفت فاعلی: خواستار
3- با بن ماضی، صفت مفعولی: گرفتار، مردار
آسا: پیشوند تشبیه است و صفت و قید ميسازد: غولآسا
اک: با بن مضارع اسم ميسازد: خوراک
آگین: پسوند مبالغه، با اسم، صفت ميسازد: عطر آگین
ان: در موارد ذیل بهکار ميرود:
1- با بن مضارع، صفت فاعلی ميسازد: روان
2- برای نسبت پدری یا نیایی: قبادان
3- برای ساختن قید زمان: بامدادان
4- برای نسبت به مکان و قبیله: توران، چناران
5- برای ساختن اسم مصدر: آشتیکنان
اندر: پسوندی است به معنی نا بر خویشاوندی ناتنی دلالت ميکند. (مادر اندر: نامادری)
انه: در موارد ذیل بهکار ميرود. 
1- برای تشبیه و نسبت و لیاقت: ویرانه، جسورانه
2- اسم ميسازد: عصرانه
3- صفت و قید ميسازد: ماهانه
انی: مأخوذ از زبان عربی است و برای نسبت بهکار ميرود: روحانی
بار: به معنی کنار و ساحل: رودبار، جویبار
بان: در مفهوم محافظت و فاعلیت: باغبان، دربان
تاش: مأخوذ از ترکی بهمعنی هم: خواجهتاش
چه: پسوند تصغیر، اسم مصغر ميسازد: باغچه
چی: مأخوذ از ترکی برای نسبت: توپچی
دان: پسوند جا و مکان است و ظرفیت را ميرساند: آتشدان
دیس: به معنی شباهت و هم مانندی: تندیس (شبیه تن، مجسمه)
زار: پسوند مکان: لالهزار
سار: در موارد زیر بهکار ميرود:
1- برای شباهت: دیوسار
2- برای کثرت در مکان: کوهسار
3- در مفهوم جانب و ناحیه: رخسار
4- برای نسبت و انصاف: شرمسار
5- در معنی سر: گاوسار
سان: برای مشابهت: همسان
ستان: پسوند مکان: بوستان
در دو کلمه تابستان و زمستان دلالت بر زمان ميکند.
سیر: پسوند مکان است: گرمسیر
ش: در آخربن مضارع، اسم مصدر ميسازد: خورش، روش
معادل قدیم آن شت و شن بوده است: کنشت،کنشن
ک: در موارد زیر بهکار ميرود:
1- برای تصغیر: شاخک
 2- برای تقلیل و تدریج در قید: نرم نرمک
3- برای تقلیل در صفت: دلخوش کنک
 4- برای تحقیر و توهین: شاعرک
5- برای تجیب و ترحم: طفلک               
6- برای تشبیه: عروسک
7- برای نسبت: سنگک                                  
8-برای ساختن اسم آلت: غلتک
9- برای ساختن اسم از صفت: زردک 
کده: پسوند مکان: میکده
که: برای تحقیر: مردکه
کی: پسوندی است در تداول عامه صفت و قید ميسازد: یواشکی
گار:
1- در آخر بن فعل، پسوند فاعلی: آفریدگار
2- در آخر اسم پسوند نسبت: یادگار
3- در آخربن ماضی پسوند لیاقت: ماندگار
گان: در آخر اسم یا صفت شمارشی، نسبت را ميسازند: مهرگان، دهگان
گانه: در آخر صفت، پسوند نسبت است: جداگانه، دوگانه
گانی: پسوند نسبت: خدایگانی
گاه: پسوند مکان و زمان: دانشگاه، صبحگاه
گر:
1- پسوند فاعلی و مبالغه: دادگر، ستمگر
2- پسوند شغلی: رفتگر
گین: پسوند مبالغه و صفت ميسازد: خمشگین
لاخ: پسوند مکان و کثرت: سنگلاخ
م: پسوند صفت شمارشی ترتیبی و صفت پرسشی: دوم، چندم
مان:
1- پسوند نسبت در آخر صفت: شادمان
2- پسوند نسبت در آخر اسم: دودمان
3- پسوند سازنده اسم از بن مضارع: زایمان
4- پسوند سازنده اسم ذات از بن ماضی: ساختمان
مند: مسند صفت و دارندگی و مبالغه: دانشمند
مین: پسوند صفت شمارشی ترتیبی و صفت پرسشی: دومین، کدامین
نا: از صفت،اسم ميسازد: تنگنا
ناک: پسوند اتصاف و دارندگی: خشمناک
نده: با بن مضارع، صفت فاعلی ميسازد: دونده.
در غیر بن هم ميآید: شرمنده
و: پسوند اتصاف و تحقیر: ریشو، یارو
وار: در معانی ذیل بهکار ميرود:
1- دارندگی: امیدوار
2- شایستگی: شاهوار                
3- هممانندی: بهشت وار
4- برای نسبت و اتصاف: گوشوار
واره: برای شباهت و نسبت: گوشواره، سنگواره
ور: برای اتصاف و مبالغه: دانشور،بارور.
با ضمه هم ميآید: رنجور
وش: پسوند تشبیه: حوروش
وند: برای دارندگی و اتصاف: فولادوند
ه: هاي بیان حرکت در موارد ذیل بهکار ميرود:
1- با بن مضارع اسم مصدر (ناله) یا اسم آلت (تابه) ميسازد.
2- با بن ماضی، صفت مفعولی ميسازد: گفته
3- برای ساختن صفت و قید در کلمههاي مرکب: یکشبه، هیچ کاره
4- برای تشبیه به اسم پیوندی: گوشه
5- برای تحقیر و تصغیر: مرده، دختره
6- برای مبالغه: خودکامه
7- با صفت بیانی و شمارشی، اسم ميسازد: زرد، دهه
8- تغییری در معنی ایجاد نميکند: رخساره
9- برای ساختن اسم منسوب: روزه 
ی: اقسام بسیاری دارد:
1- معروفترین آنها نشانه نسبت است: تهرانی، محمودی
2- نشانه حاصل مصدر: خوبی
3- نشانه نکره: بقالی
4- نشانه وحدت: کیلویی
5- نشانه لیاقت: گفتنی
6-نشانه قید زمان: عمری 
7-نشانه تحبیب و تفخیم: نورچشمی
8-یای وصفی که به کمک که و جمله پس از آن، اسم را معرفه ميکند. (کتابی که خریدم از جمالزاده بود)
یت: مأخوذ از عربی و اسم مصدر ميسازد: انسانیت
ین:
1- صفت نسبی ميسازد: سیمین
2- صفتساز: دروغین، دیرین 
3-صفت برترین ميسازد: مهین
ینه: صفت نسبی ميسازد: سیمینه 
یه: مأخوذ از عربی:
1- در اسم خاص مکان: امیریه
2- در اسم سازمانها:نظمیه
3- در اسم فرقهها: امامیه 
4- در اسم اوراق خاص: ابلاغیه
5- در اسم انواع ادبی: هجوبه
6- برای ساخت صفت نسبی: اصلیه
میانوند: علاوه بر پسوند و پیشوند، الفاظی در میان کلمههاي مرکب ميآیند که به آنها میانوند ميگویند: 
ا: سراسر
به: سر به سر
تا: سرتاسر
در: پی در پی
دستور زبان و ادبیات فارسی 2 مولف: دکتر حسن انوری