1- نهاد: قسمتی از جمله است که درباره آن سخن مي‌گوییم یا صفت و حالتی را به آن نسبت مي‌دهیم.

نهاد به دو نوع تقسیم مي‌شود:

الف- فاعل: نهادی است که کاری انجام داده است.  علی (فاعل)      رفت(فعل).
ب- مسندالیه: نهادی است که به آن صفت یا حالتی را نسبت مي‌دهیم.

   هوا (مسندالیه) سرد (مسند) است (فعل).

2- مسند: صفت یا حالتی است که به نهاد نسبت مي‌دهیم.

3- مفعول: واژه‌ای است که نتیجه عمل فاعل بر آن واقع مي‌شود.

علی (فاعل) نامه را (مفعول) نوشت (فعل).      

علی (فاعل) غذا (مفعول) خورد (فعل).

وقتی مفعول برای خواننده و شنونده شناخته شده باشد با "را" همراه است.

را: نشانه مفعول است.

4- متمم:واژه‌ای است که به وسیله حرف اضافه به فعل یا به جمله نسبت داده مي‌شود و معنی آن را کامل مي‌کند.   
علی (نهاد) به خانه (متمم) رفت (فعل).

5- فعل: واژه فعل در جمله همواره نقش فعل را مي‌پذیرد.

(در مثال‌هاي گذشته دقت کنید.)

پنج نقش ذکر شده، نهاد، مسند، مفعول، متمم  و فعل نقش‌هاي اصلی است.

نقش‌هاي وابسته را مي‌توان به چهار نوع تقسیم کرد:

صفت، مضاف‌الیه، بدل و معطوف

6- صفت:واژه‌ای است که چگونگی واژه‌ای دیگر را- که به آن موصوف مي‌گویند- بیان مي‌کند.
معلم (موصوف) کوشا (صفت)

7- مضاف‌الیه: مانند صفت با حرف نشاﻧﮥ کسره به دنبال واژه‌ای- که به آن مضاف مي‌گویند- مي‌آید.

کتابِ (مضاف) حسن (مضاف‌الیه)

1- صفت عین موصوف است و در خارج از موصوف وجود ندارد. توپِ بزرگ (بزرگ همان توپ است.)
مضاف‌الیه از مضاف جداست: توپ مجید (توپ و مجید هر کدام جداگانه وجود دارند.)

2- اگر میان موصوف و صفت "ی" نکره و وحدت بیاوریم معنی آن درست است. توپی بزرگ
 اما میان مضاف‌الیه "ی" نکره واقع نمي‌شود. توپی مجید (غلط است.)

3- اگر کسره صفت و موصوف را برداریم و فعل است به آن اضافه کنیم جمله‌ای معنی دار ساخته مي‌شود. توپ بزرگ است. اما مضاف و مضاف‌الیه این چنین نیست.

تذکر: موصوف و مضاف نقش نیستند بلکه کلماتی هستند که در داخل جمله نقش مي‌پذیرند.
علی (نهاد) کتاب (مفعول) بزرگی (صفت) خرید (فعل).
علی (نهاد) کتاب (مفعول) حسن (مضاف‌الیه) را برداشت (فعل).
اگر مضاف‌الیه ضمیر متصل باشد کسره اضافه نمي‌شود. کتابـم (مضاف‌الیه)

8-بدل: مانند مضاف‌الیه و صفت به دنبال واژه‌ای مي‌آید که به آن "مبدل منه" مي‌گویند و درباره آن توضیح مي‌دهد اما نشانه کسره ندارد.
بدل نام دیگر یا لقب یا مقام و شغل مبدل منه را بیان مي‌کند.
شاعر (نهاد) بزرگ (صفت)، حافظ (بدل) در شیراز (متمم) مي‌زیست (فعل).
9- معطوف: واژه‌ای است که با حرف "و" به واژه‌ای پیوند زده مي‌شود، که به آن "معطوف به" مي‌گویند.
معطوف همیشه همان نقش "معطوف به" را دارد.
مجید (نهاد) و حسن (نهادمعطوف) آمدند (فعل).
10-قید: قید نیز یکی از نقش‌هاي وابسته است که انواع مهم آن عبارتند از:

قید وابسته به فعل: ظرف را کاملا ازآب ﭘر کرد.

قید وابسته به صفت: باغ بسیار بزرگ

قید وابسته به مسند:  باغ بسیار بزرگ است.
قید وابسته به قید دیگر: احمد بسیار تند مي‌دود.

قید وابسته به جمله: متاسفانه هوا امروز مساعد نیست.

11- منادا: اگر کسی را صدا بزنیم و یا مورد خطاب قرار بدهیم شخص مورد خطاب را منادا و نقش آن را منادایی مي‌گوییم. حسن  بیا.   ‌ای خدا.
انواع واژه:
علاوه بر نقش کلماتی که مورد یررسی قرار گرفت واژه را در دستور زبان از دیدگاه نوع واژه یا خصوصیات دائمي ‌آن نیز مورد مطالعه قرار مي‌دهیم.
از این دیدگاه واژه در زیان فارسی به هفت نوع تقسیم مي‌شود:
1- فعل 2- اسم 3- صفت 4- ضمیر 5- قید 6- حرف 7- شبه جمله